خواهم که در این غمکده آرام بمیرم
گمنام سفر کردم و گمنام بمیرم
خواهم زخدایم که به دلخواه بمیرم
یعنی که تو را بینم و آنگاه بمیرم
*************************************
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
*************************************
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
*************************************
آواز عاشقانه ی ما در
گلو شکست
حق با سکوت بود ،صدا در گلو شکست
دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
سربسته ماند بغض گره خورده دردلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد،کس به داغ دل باغ ،دل نداد
ای وای،های های عزا در گلو شکست
"بادا "مباد گشت " مبادا "به
باد رفت
"آیا "زیاد رفت و"چرا "در
گلو شکست
فرصت گذشت وحرف دلم نا تمام ماند
نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
تا آمدم که با تو خدا حافظی کنم
بغضم امان نداد وخدا ... در گلو شکست...